بسم الله الرحمن الرحیم-اخیرااز دانشنامه فلسفه دانشگاه استنفورد امریکا-مقالاتی ی ترجمه میشود- بخصوص در مسائل علوم انسانی وفلسفی اگر کسی مطلبی روشن وعقلانی درک کندشاهکار است-من شخصا چند اصطلاح سیاسی ازاین دانشنامه جستجو کردم-از دانشنامه های دیگر هم جستجو کر دم بخوبی مشخص شد که فقط افراد امریکائی ملاک هستند- درتعریفسه تا تعریف کرده استریشه این اصطلاح به مجلس معارفه یک شخصیت سیاسی امریکائی بر میگردد که اقا ی کسینجر چنین اصطلاح ی ساخته است- بعد زیران جملات ازافراد دیگر که معنای دیگری دارد وارد رسانه شده است وفلان روزنامه انر دردرموردی چنین گفته ذاست وجوک گوی معروف تلویزوین انرا این چنین بکار برده استبعد مقفرمیاد شما بطور کلی انرا چنین بدانید که سه مور د زیاد مرسوم شده است واگر شما نظردیگری داریدانرا بیان کنید- امروز فلسفه سیاسی واجتماعی کانت را که اقای فدریک راوشر- نوشته است خریداری کردم از این مقاله سردرگم غیر عقلانی وبدون رعایت روش تحقیق یک چیزی درحقیقت مبتذل نیست که عمدا اینطور نوشته است- دربحث علوم انسانی وفلسفی چه در غرب وچه در اسلام که ریشه اسلامی اش جلوتر است- اولین بحث - وبحث عاقل –احمق ازنظر اسلامی سفیه است که فرد احمق- کرامت دارد حق شهروندی- دارد- اما حق اظهارنظر دارد-فردی است دمدمی مزاج حرفهای خودر خوداش نقض میکند وملاک ندارد وباید قیم داشته باشد-این امریک بحث کلیدی است-تا این مطلب روشن نشود-اقای کانت اصل های درستی داردمثلا هسته اصلی روشنگری ازادی اندیشه است قانون طبیعی از نظر اقای کانت مطابق بافطرت نیست- واین یک اشتباه کلیدی است فطرت مال اسلام است وفطرت مخالف شراب خوردن ودروغ گفتن وغیره میباشد درحالیکه اقای کانت ازادی عمل بشرطی که دیگران ازان متضررنشوند وازادی اساس قانون طبیعی است- ومدنیت اساس اش با سنت های اجتماعی که قراردادهای اجتماعی نامیده میشود باز اساس اش برپایه وهسته ازادی است-ایشان به حق معتقد است این حق چگونه بدست میاید –حق را تعریف میکند شناخت- که باید تعریف کند شناخت یقیقنی- ولی درغرب درعلوم انسانی شناخت یقینی وجودندارد که اقای پوپر فرمودند شاخت علوم انسانی برپایه احتمالات است واحتمالات نسبی است ودرحال تحول است ولی ایشان هیچ اطلاعی ازوحی ندارد واقای کانت هم از وحی نداشته است-پس عقل محض نمیتواند اصول نظری سیاست وقرارد اجتماعی را تبین کند- میبایست این اصول بدست باید بیاید-؟؟ میفرماید ازفلسفه عمل- عمل حکم میکند که احکام اش چیست واصول اش چیست- دوم اخلاق است که اخلاق متاقیزیکی است یعنی عقلانی است- ولی اقای کانت نظریه اقای هابزکه این اخلاق درعقل محض درست است ولی درعمل هیچ فایده ای ندارد- خواسته تصحیح کند فرموده است مطالعه عملیکه بعد انرا تعریف میکند-یاپراگماتیک که امروزه انواعی دارد غیر محض ترباشد تجربی تر باشد از رفتار انسانی رابخش فلسفی عمل به حساب می اورد-زیرا او اخلاق رابه طور کلی –انسان شناسی مینماید- یعنی مطالعه تجربی انسان ها به مثابه فاعل هائی در فرهنگ خاص ودارا ی استعداد طبیعی ویژه بخشی از فلسفه اجتماعی کانت ذیل همین عنوان یعنی انسان شناسی جای میگیرد-فلسفه سیاسی صرف شاخه ای از فلسفه عملی کانت نیست بلکه قویا مبتنی برهسته فلسفه عملی زکانت اس که بنیان را تشکیل میدهد- یعنی ایشان میفرماید فردی که درجامعه نقشی میخوهد بازی کند واین نقش بر دیگران تاثیر میگذارد-چه مثبت وچه منفی- برای این امر یک خواسته داشته است که میبایست درجامعه منعکس شود برای رسیدن به این خواسته احکام ی درنظر میگیرد به این احکام فلسفه عملی سیاست میگوید-حال سئوال میشودملاک شما چیست باید یک ملاک مطلق مانند ملاک های اقای ترامپ وشیوخ مذهبی عربستان که تعریف میکند اخلاق خاص من اینطوراست-والسلام